- تازه کار
- مبتدی
معنی تازه کار - جستجوی لغت در جدول جو
- تازه کار
- کم تجربه
- تازه کار
- کسی که تازه کاری را یاد گرفته، کم تجربه
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
تازه کردن کاری نو سازی تجدید
جدید الانتشار
محبوب شوخ و شنگ
برزکار
آنکه کار سادگان و ساده رویان دارد بیریش امر، نوعی زرگری ساده و بی پیرایه
نادم، توبه کننده
جنگجو، لجوج، خشمگین، متمرد سرکش
نو رسیده نو رس کسی که تازه ورود کرده باشد بتازگی آمده جدید الورود
محبوب نوجوان معشوق تازه نگار زیبا و جوان
نو ساز نو ساخته نو ساختمان: بنایی تازه ساز خانه ای تازه ساز
تازه نفس، آنکه قوت بکمال داشته باشد بسیار قوی
تازه رای نو اندیش نو بوشا صاحب فکر نودارای اندیشه تازه و روشن
گل نو شکفته، نو بهار، زمین آرایش یافته از بهار مجدد، زیبا روی با طراوت
کسی که کارهای بیهوده بکند
جوان خوش رو، شاد، خندان، شاداب
بهار، نوبهار، بهار تازه رسیده، گل نوشکفته
نازک کار، کسی که نقش های ظریف به کار می برد، هنرمندی که چیزهای زیبا و ظریف بسازد
تباه کننده، نابود کننده، خراب کار، گناه کار
کسی که تازه به جایی وارد شده، کنایه از بی تجربه
آنکه با دیگری صلح و سازش کند، سازش کننده، سازگار
کسی که از گناه پشیمان شود و از آن دست بردارد، توبه کننده
صنعتگری که کارهای ظریف انجام می دهد، آنکه اشیای ظریف می سازد، استاد بنّا که روکار ساختمان و کارهای سفیدکاری و گچ بری را انجام می دهد
کامروا کامران، سعید سعادتمند خوشبخت: (در چرند اب تبریز بشرف سجده شهریار کامکار کامیاب مشرف شدند)، موفق، عشرت طلب عیاش، جانور شکاری (سباع و طیور)، مطبوع ذایقه: (شیرینیها گوناگون و شیراز های نظیف و ریچار های لطیف و کامه ای کامکار. ) (ترجمه محاسن اصفهان)
کارنده لاله کشت کننده لاله: بکار زار بکاریز خون گشادن چشم بنفشه سمن آمیغ لاله کار تو باد، (سوزنی لغ)
بنایی که بدیوار گچ مالد و سفید کاری و گچ بری کند مقابل سفت کار کلفت کار، نجاری که اشیا چوبین ظریف سازد از قبیل تخته نرد النگو کیف زنانه
کسی که کارهای بیفایده کند: (بشعر گرددجاویدنام مردم نیک بشعردربنکوهندهرزه کاران را) (المعجم)
بی ریش، امرد
بنایی که به دیوار گچ مالد و سفیدکاری و گچ بری کند، مقابل سفت کار، کلفت کار، صنعتگری که اشیاء ظریف سازد از قبیل تخته نرد، النگو، کیف زنانه
نوساز، نوساخته شده